عشق مثل همین بادهای کویریست ، مگر نیاید ! وقتی آمد چشمها را کور میکند !
ماه کامل شده ای چشم حسودانت کور آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری
غافلی از دردِ من، با آنکه احوالِ مرا کودکِ یکروزه داند، کورِ مادرزاد هم
روزی اگر سَهمِ کسی بودی دعا کن؛ من کور باشم، کور باشم، کور باشم...
... و هیچ خوب نیست که کور باشی و ادای بینایی در بیاورد عینک تو
شده دلتنگ شوی غم به جهانت برسد؟ گره ات کور شود غم به روانت برسد؟