متن چشم خمار

گِره بزن به دهانم
لبانِ چون عسلت را
سپس ببوس و بنوشم
مرا چو جام شرابت
سپس برقص و ببینم
مرا به چشم خمارت

هر چه نزدیکت شدم، قلبت شد از من دورتر
با همه اهل تواضع. با منی مغرور تر

بیشتر از پیش احساس رهایی میکنم
هر چه در آغوش گرمت میشوم محصور تر


من به هر ساز تو میرقصم تو هم پس شاد باش
من که با هر ساز دارم مینوازم شورتر...

هر چه نزدیکت شدم، قلبت شد از من دورتر
با همه اهل تواضع. با منی مغرور تر

بیشتر از پیش احساس رهایی میکنم
هر چه در آغوش گرمت میشوم محصور تر


من به هر ساز تو میرقصم تو هم پس شاد باش
من که با هر ساز دارم مینوازم شورتر...

آه از آن... آهی که آهو می کشد وقتِ شکار
آه از آن... رنجی که زندانی کشد وقتِ فرار
آه از آن بی تابیه عاشق، به هنگامِ قرار
آه از آن زیبایی... مفتونیه چشمِ خمار...

برش از ترانه

کوچه عاشقی، با صدای حمیدرضا ترکاشوند
اجرا ترانه در کُنسرت نمایشِ عاشقانه...

من و این چَشمِ خُمارِ دوره گرد
محوِ نقاشیِ لبخندِ توایم....