شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
شعرهایم را،،، مُثله کردم وُ،به آتش انداختم...... تو اما؛ابراهیم بودی که،از شعله و دود- به پا خواستی!لیلا طیبی (رها)...
حالا؛ تمام روز\موهای سیاه تنهایی را --شانه می کنم،و به ناخن های کبودش --لاک می زنم!تا پلشتی هایش را فراموش کنم! لیلا طیبی (رها)...
سربازِ بی اراده،انگشت بر ماشه می فشارد!زندانی ی نگون بخت با چشم های بسته،دندان به دندان می خاید، اما\ ***اسلحه حتا،،، --فکر نمی کند! لیلا طیبی (رها)...