پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
وقتی نسیم نیمه شباز باغ سیب برمی گرددراز از کنار زلف تو آغاز می شود...
بیا که حالِ پریشان من چه پی در پیشبیه زلف تو در باد، "شانه" می خواهد...
جانم فدای زلف تو آندم که پرسمتکاین چیست موی بافته، گویی که دام تست...
اگر دستم به ناحق رفته در زلف تو معذورمبرای دستهای تنگ، ایمانی نمیماند...