وقتی نسیم نیمه شب از باغ سیب برمی گردد راز از کنار زلف تو آغاز می شود
بیا که حالِ پریشان من چه پی در پی شبیه زلف تو در باد، "شانه" می خواهد
جانم فدای زلف تو آندم که پرسمت کاین چیست موی بافته، گویی که دام تست
اگر دستم به ناحق رفته در زلف تو معذورم برای دستهای تنگ، ایمانی نمیماند