من حتی اگر بدون گذرنامه هم باشم باز می توانم از مرز دوست داشتن تو عبور کنم.
سر به زیرم کرده اى بعد از عبور و رفتنت من گل مهتاب گردانم گریزانم ز نور
تو عُبور می کنی، من بَهار می کِشَم ابر و اشک و بومِ خیس، انتظار می کِشَم
رفتن،سفر،عبور دنیا کلافه است این روزهای تلخ وقت اضافه است
از من عبور می کنی و دم نمی زنی تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای.
در جادهی خیال! عبور ِتو؛ بی مجوز قانونیست...