شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
من حتی اگر بدون گذرنامه هم باشمباز می توانم از مرز دوست داشتن تو عبور کنم....
سر به زیرم کرده اى بعد از عبور و رفتنتمن گل مهتاب گردانم گریزانم ز نور...
رفتن،سفر،عبوردنیا کلافه استاین روزهای تلخوقت اضافه است...
از من عبور می کنی و دم نمی زنیتنها دلم خوش است که شاید ندیده ای....
در جادهی خیال!عبور ِتو؛ بی مجوزقانونیست......