مادر بیچاره منم به جای اینکه روز مادر برات کادو بخرم برات فاتحه می خونم
امروز تولد بابام ٬تنها هدیه ای که تونستم براش بفرستم فاتحه بود
گاهی هم پنجشنبه ها باید فاتحه ای بخوانیم برای خودمان؛ که آسان از خاطر کسانی که با آنها خاطره داشتیم، رفتیم...
و پنجشنبه آمد تا آلبوم خاطرات را باز کنیم ! و فاتحه ای بخوانیم برای کسی که بود امّا دیگر نیست
پنجشنبه است فاتحه ای بفرستیم برای تمام آنهایی که در بین ما نیستند ولی دعاهایشان هنوز کارگشاست و یادشان همیشه با ماست
پنجشنبه به رسم کهن،یادمیکنیم از آنها که وقت و مکانشان از ما جداست به یاد آن عشق های باربسته فاتحه ای ره توشه میکنیم
آدم زنده به محبت نیاز دارد و مرده به فاتحه ! ولی ما جماعت برعکسیم ؛ برای مرده گل میبریم و فاتحهی زندگی بعضیها را میخوانیم ...
دریا برای مردن ماهی بی اختیار فاتحه می خواند ماهی به خنده گفت که گاهی هجرت / علاج عاشق تنهاست