متن حسین پناهی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حسین پناهی
[تفنگ]
تفنگ نمی دانست،
شکارچی نمی دانست،
پرنده داشت برای جوجه هایش غذا می برد،
خدا که می دانست!
نمی دانست...؟!
◇ برگردان به کُردی:
تفەنگ نه ێزانست،
راوچیش نەێزانست،
وا پەلەور بۆ جوچکەکانی چێشتی ئەبرد،
خودا خۆ ئەیزانەست!
نەێزانست؟!
شعر: حسین پناهی
برگردان: زانا کوردستانی
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان،
نه به دستی ظرفی را چرک می کنند
نه به حرفی دلی را آلوده ،
تنها به شمعی
قانع اند واندکی سکوت...
میزی برای کار
کاری برای تخت
تختی برای خواب
خوابی برای جان
جانی برای مرگ
مرگی برای یاد
یادی برای سنگ
این بود زندگی من