پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
تو به قیمت ورای دو جهانی چه کنم قدر خود نمی دانی...
شب، شب قدر است دانیم اندر این شب، بیشترقدرِ قدر و قدر نعمت ها و قدرِ یکدگر...
عده ای در اطرافتان هستندکه بیهوده به آنها بها داده ایدو در مقابل ؛عده ای را نادیده گرفته ایدکه دیر قدرشان را خواهید دانست......
عاشقش بودم و اوقدر بُزی فهم نداشتچه کنم باز که او حبهی انگور من است...
باید آرام رفت آنقدر آرام که حتی...روزی دلش برای صدای قدمهایت تنگ شود!آنقدر آرام که از این آرامشت دق کند...این سزای کسی است که قدرت را نمی داند......
همیشه وقتی قدر چیزی رو میدونیم ک برامون خاطره شده...