تو به قیمت ورای دو جهانی چه کنم قدر خود نمی دانی
شب، شب قدر است دانیم اندر این شب، بیشتر قدرِ قدر و قدر نعمت ها و قدرِ یکدگر
عده ای در اطرافتان هستند که بیهوده به آنها بها داده اید و در مقابل ؛ عده ای را نادیده گرفته اید که دیر قدرشان را خواهید دانست...
عاشقش بودم و او قدر بُزی فهم نداشت چه کنم باز که او حبهی انگور من است
باید آرام رفت آنقدر آرام که حتی... روزی دلش برای صدای قدمهایت تنگ شود! آنقدر آرام که از این آرامشت دق کند... این سزای کسی است که قدرت را نمی داند...
همیشه وقتی قدر چیزی رو میدونیم ک برامون خاطره شده