محبوب من، زیباترین آینه چشمهای شما بود زمانی که خودم را در آن می دیدم!
محبوب من غریب منم که چشم هایم به جمال مبارک تان روشن نمیشود ...
سینه ام گنجینه ی اسرار عشقت میشود محبوب من گر تو خواهی رازداری من برایت رازداری میکنم
محبوب من! در دنیا جز شما خبری نیست شما تنها خبر خوش این عالمید
جز مرگ پشت مرگ خبرهای تازه نیست محبوب من چقدر جهان بی وجود بود
با هم به تماشای رقص گیسوان رها در بادِ بید مجنون نشستیم، دل های مان بی قرار بود، بهار بود، کنار تو همیشه بهار بود محبوب من
محبوب من! تمام چیزی که ذهنم را مشغول کرده این است که حال تو و حال چشمهایت خوب باشد...
محبوب من! شما نباشید، همهی بغضهای جهان در گلوی من است...
محبوب من در دنیا جز شما خبری نیست شما تنها خبر خوش این عالمید...