متن مولانا
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات مولانا
من ذره و خورشید لقایی تو مرا
بیمار غمم عین دوایی تو مرا
ما در این انبار گندم می کنیم *گندم جمع آمده گم می کنیم
می نیندیشیم آخر ما به هوش *کین خلل در گندمست از مکر موش
موش تا انبار ما حفره زدست *وز فنش انبار ما ویران شدست
اول ای جان دفع شر موش کن *وانگهان درجمع گندم کوش کن...
هر کسی مرکز جهان خویشتن است
مولانا چقدر زیبا فرمودند :
️ای نسخهٔ نامهٔ الهی که توئی
وی آینهٔ جمال شاهی که توئی
بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی
من رنگ خزان دارم و تو رنگ بهار
تا این دو یکی نشد نیامد گل و خار
این خار و گل ارچه شد مخالف دیدار
بر چشم خلاف بین بخند ای گلزار
من شبم تو ماه من
بر آسمان بی من مرو...
با خیالم آشنا شو ببین رویای هستی را🌾
در ضمیرت تجربه کن عشق سودای هستی را🌾
مثل من باش چشم بسته بنگری از بعد دیگر
با چشم عقل تو میبینی یقین معنای هستی را🌾
میبینی نوری فراتر از هر نور و روشنی هست
با آن نور است تو میبینی تا...