سه شنبه , ۱۵ آبان ۱۴۰۳
فرض کن تو بهترین آلبالوی دنیایی؛ولی ی نفر آلبالو دوست نداره حالا تو میخوای براش چیزی کهدوست داره؛ مثلا آناناس بشی!؟این مثال ساده رو تو مغزت فروکن، ک بدونی به خاطر هیچ بنی بشریاصلِ خودتو عوض نکنی آلبالو جان.آدمایی ک دوسِت دارن خودِ واقعیت رو دوس دارن، خب؟!فائزه حیدری...
خَندیدی وبا خنده اَت،شهرِ دِلم تَسخیر شُد...لبخندِ معروفِ ژکوند،با خنده اَت تَحقیر شُد...!❤️✨فائزه حیدری...
فائزه|✍🏻زندگی نشان می دهد همه چیز از دست رفتنی است.آدم هاتعلقاتدوست داشتن ها و همه ی خاطرات خوبمانکه به مرور کمرنگ و کمرنگ تر می شوندمثل خنده هایمانگریه هایمانبوسه ها،هم آغوشی هایمان و حتی تاصبح بیدار ماندن ها.اما یک چیز تا همیشه می ماند وآن هم قلب هایی است که همدیگر را لمس کرده اند…...
کاش برگردی سمت من، نگاهت کنم! دلم برای چشم هایت، تنگ شده. بی تاب توام. بگو که دوستم داری! مانند آن گنجشک جا مانده می لرزم. ایوان، جای من نیست. مرا در آغوش بگیر. بال هایم گرم میشوند. کمی تو باشی که بد نمیشود! این پرنده لانه اش را گم کرده. بگذار در چشم هایت آشیان کنم …فائزه حیدری...
وقتی که نابینایان عاشق میشوند، بدون دیدن تصویری از عشقشان، وقتی که ناشنوایان عاشق میشوند، بدون اینکه هرگز «دوستت دارم» شنیده باشند، میتوان فهمید که عشق، چیزی ست فراتر از آنکه می بینیم، و فراتر از آنچه می شنویم …فائزه حیدری...
یه روزایی تو چشم های یار نگاه کنین، بهش بگین:این شور ،که در سَر است ما راوقتی برود که سَر نباشد...بزارین تو دلش پر از پروانه بشه :)فائزه حیدری...
بیا برویم. برویم آنجا که بوسه، کمترین گناه عاشقانش باشد، و آغوش، منظره ی تمام کوچه پس کوچه های شهرش …فائزه حیدری...
چشم هایش خود خوشبختی بود! روزی که برای اولین بار او را دیدم فهمیدم، هنوز هم می شود در چشمان کسی زندگی کرد …❤️فائزه حیدری...
هروقت حس کردیحالت میزون نیستخودت به دادش برس،یه قهوه تو یه کافه دنجخودت رو مهمون کنبه خودت حرفای قشنگ بزن.حواست باشه این وسط هایه دل هست که تو صاحبشی،نذار فکر کنه فراموشش کردیبخند، خنده هات قشنگن....فائزه حیدری...
مرا سخت در آغوش بگیربگذار سهمم از همه ی جهانضربانِ موزونِ قلبت باشد ...فائزه حیدری...