سه شنبه , ۶ آذر ۱۴۰۳
اگر بمیرم (البته باید بنویسم «وقتی که بمیرم»، چون مرگ امری قطعی است و «اگر » ندارد!)، پس وقتی بمیرم، اگر که مردهها اصلاً دلشان برای چیزی تنگ شود، حتماً دلم برای شبهایی که در زمستان سرد، به زیر لحاف سردِ توی اطاق سرد میخزیدم تنگ می شود: وقتی پاهایم را در حالتی جنینی میان شکمم جمع میکردم و چانهام را به گردنم میچسباندم و لحاف را را روی سرم میکشیدم ودستانم را میان زانوانم میچپاندم و از مور مور مهرههای پشتم مخمور میشدم و ادامهی لحظه را طاقت...
تغییر نکنید!بخاطر اینکه آدمها دوستتان داشته باشند!خودتان باشید.... و بدانید آدمهایی که لیاقتتان را دارند، خودِ واقعی شما را دوست خواهند داشت.......
قبل از اینکه تو روببینم، .فقط یه اسم از عشق شنیده بودم، .من نمی دونستم... .کسی هست توی دنیا،انقدر فوق العاده و بی نظیر توی مهربونی... .نمی دونستم... .کسی هست که صداش از صدتا مُسکن قویتره،و .لَحنش با حال وهوای خوشِ شُمال نسبت داره، .نمی دونستم... .تورو اگرببینم،دلم برات میره ودیگه نمیبُره ازت، .و اونقدر نزدیک میشی به من که،چشمام نبینه چیزی رو دیگه، .من نمی دونستم،یه نفری توی جهان هست .توی دلبری، دلربا .عطر تنش محشرترین هوای...
دوست داشتن چیزی شبیه به گم شدنه توی یه آدمِ دیگه!حالا هرچی کسی رو بیشتر دوست داشته باشی...عمیق تر گم میشی!یه جاهایی دیگهنمیدونی برای خودت داری زندگی میکنی یا برای اون.دوست دارم عشق منتولدت مبارک...
خواهر یعنی کسیکه وقتی هست آروم باشی و وقتی نیست چیزی توی زندگیت کم باشه خواهریعنی اون جمله های ساده و بی منظوری که میگی و خیالت راحته که ازش هیچ سوء تعبیری نمیشه خواهر یعنی یه دل اضافه داشتن برای این که بدونی هر بار دلت می گیره یه دل دیگه هم دلتنگ غمت میشه خواهر یعنی وقت اضافه ؛ یعنی تو همیشه عزیزی حتی توی وقت اضافه خواهر یعنی تنهایی هام رو می سپرم دست تو چون شک ندارم می فهمیش خواهر یعنی یه راه دو طرفه٬ یه قدم من یه قدم تو ؛ اما بدون شمارش خواهر...
به هر فصلی غمی ؛ هر صفحه ای اندوه انبوهیوطن جان خسته ام ... پایان خوب داستانت کو...
آذر ماهی جان تولدت مبارکپاییز آخر عشق استو آذر آخر پاییز!ماهت مبارک ماه من.......
مامان آذر ماهیمتولدت مبارکتو دنیای سفید و سیاه منتو رنگی ترین اتفاقی مامان قشنگم...
دوای درد ما اشک است...آری اشک....آری اشکشراب آورده ام، بنشین برادر! استکانت کو؟...
دیگر سکوتم از رضایت نیست، آخرقفلی که بستی بر دهانم، بیکلید است.......
میان عقل و احساسم همیشه دل موفق شد ...به شدت می دهم دائم تقاصِ انتخابم را ......
بی تو جهان یک جای خالی بیشتر نیستتابوده این بوده همیشه یک نفر نیست.....
گریهام گاهی بر اسبی مینشیندکه راه را بلد نیستصدای تو حزن خودش را داشتمثل چوبی که در زندان تزئین شده باشداما تو باید بیایی ، باید بخندیدر نیم رخ غمگین تو وقتی که میخندیپرندهای به پرواز در میآیدچون آب که هدایت میشودتا به مزرعهای دیگر برسد...
خوشبختی چیزی نیستکه بخواهی آن را به تملک خود درآوریخوشبختی کیفیتِ تفکر استحالت روحی ستخوشبختیوابسته به جهان درون توست...
بهترین روز زندگی منروزیست که تو در میان ناباوریهامی آیی و کنارم می نشینیو دستم را می گیری......
ما نسلِ مظلومی بودیم !نسلی که در اوج بی انصافیِ زمانه متولد شد و از همان کودکی یاد گرفت که فقط درک کند .ما حتی روی گرفتنِ پولِ توی جیبی از پدرانمان را نداشتیم !نسل سخت جانی بودیم که تحت هر شرایطی دوام آورد ... نسلِ انقلاب های نیمه کاره و اعتراض های سرکوبنسلی پر از استعدادهای کنجِ خانه ، و نابغه های محصورنسل ما را نه گذشته ها درک می کنند و نه آینده ها خواهند فهمیدآنقدر صبور و سازگاریم که خودمان هم در چگونگی اش مانده ایم ...نسل ما ...
به شادی معتاد شوید!آنقدر تمرین کنید وجود و افکارتان را از آنچه باعث شادیتان می شود،تا معتاد شوید.شادی تنها دارویی است که عوارض جانبی ندارد....
هر شکلی از عادت بد استت،مهم نیست این مواد مخدر چه باشد،الکل،مورفین یا آرمان گرایی....
پدر دستم بگیرکه بی تو غرق در اندوهم...
نامش برف بودتنش برف بودقلبش از برفو تپششصدای چکیدن برفبر بامهای کاهگلی...و من او راچون شاخه ای که به زیر بهمن شکسته باشددوست می داشتم....
جای بعضی آدم هادر زندگی پر نمی شود،زخم می شود و تا ابد می ماند......
کجا بودی توکه بگویی من اشتباه کردمکجا بودی تووقتی که من خودم را احساس نمی کردماز خودم می پرسمکجا بودم منکجا بودم منوقتی یکی تو رو بیشتر دوست داشتاز خود می پرسمکجا بودم منکجا بودم منوقتی که فراموش کردی من بیشتر عاشقت بودم...
می ترسم ...از جهانی که یخبندان شده ...از مردمی که شبیهِ ماشین شده اند ...از دلهایی که محبت را منفعت می دانند ...و از قابِ عکس هایِ بی روحی ؛که در خیابان ، راه می روند ... !دلم برای جهانمان می سوزد ...و دلگیر می شوم ...وقتی برای عزیزانم ؛که میانِ این انبوهِ دنیا پرستی ،هنوز انسان مانده اند ؛کاری از دستم بر نمی آید ... !خیالی نیست ...ما هم آخرش شبیهِ گذشتگان ،دیر یا زود ، تمام می شویم ... !ولی خدایا !دنیایی که ما دید...
با تو در آرامشی تن به تن گسترده می شوم و جهانم هیچ سمتی نداردعقربه های ساعت دیواری ام را برداشته ام و فلسفه دیگر آزارم نمی دهدبا تو که هستمشک ندارممثل خدا طولانی می شوم مثل همین شبی که روی پلک فردا سنگینی می کند با تودر آرامشی تن به تن ......
گناهان خودت را نمی دانماما، اشک های من بیچاره ات می کنند...!...
شب تولد توشد از ستاره لبریزآسمونو پر کردرنگین کمون پاییزهمه جمع شدیم امشبفقط بخاطر توعزیزتر از تو امشبکسی تو بینن ما نیستمیگم برگای پاییز برقصن عاشقونهبرای این نگاهت که شاد و مهربونهبیا شمع ها را فوت کنتا صد سال زنده باشیاهل هر ماهی که هستیتولدت مبارکتو میون گل نشستیتولدت مبارکای که زاده ی خزونیتولدت مبارکتو چه خوب و مهربونیتولدت مبارکالهی که همیشهخوش و پاینده باشی...
چقدر زیباست کسی رادوست بداریمنه برای نیازو نه از روی اجبارو نه از روی تنهاییفقط برای اینکه ارزش دوست داشتن دارد......
چه غریبانه تو با یاد وطن می نالیمن چه گویم که غریب است دلم در وطنم......
به گمانم شب را وقتی که خدا دلتنگ بود آفرید ......
چقدر چشم های تو خوب استچقدر نگاهم می کنی کیف می دهدو دستلای موهات می کشمکاش به نسیم گفته بودم سلام مرا به شمعدانی ها برسانداز این رویا کسی بیدار نخواهد شد!...
شده همیک روز مانده به آخرین روز جهانبیا!مهم نیست چقدر مرده امسماوری اینجاهمیشه برای تو روشن است....
فکر کنم دیگه وقتشه خدا بیاد بغلمون کنه ،بگه ؛ یه دست واسه دوربین تکون بِده......
در چشم بلبلان ای گل یگانه ایدر شاخسار عمر شاخ زمانه ای...
.می شوم مهمان رؤیای تو در خوابی که نیستسر به روی شانه ی تو زیر مهتابی که نیستد...
خوابگاه_چمران .چه می توان گفت در بیانِ سوزشِ این زخم های تکراری ؟!هربار بلایی تازه ...و هربار ضمادهایی فاسد ؛که به کارِ هیچ زخمی نمی آیند !طبیعی است این که زخم می خوریم ،درد اینجاست که بد زخمیم ،درد اینجاست که خوب نمی شویم ......
اشکالی ندارد!بگذار تمام دنیا پشتت را خالی کنندبگذار هیچ کس هوایت را نداشته باشدبگذار بی پناه و بی پشتوانه رهایت کنندشانه هایت را بالا بیندازباخودت تکرارکن؛فدای سرم...فدای سرم اگر برایشان خوب خواستم و خوبِ مرا نمی خواستند..فدای سرم که دنیایشان با دنیای من فرق داشت..نفسی عمیق بکشبه اهدافت خیره شو..خودت را گول نزن!تو تا همین جایش هم کسی را نداشتیاما توانستی..ادامه اش برای تو؛هیچ کاری ندارد..دیگران را بیخیال...باز هم...
بگذار هر ثانیه ، حال تو خوب باشدبگذار رفتنی ها بروند و ماندنی ها بمانندتو لبخندت را بزن، انگار نه انگارحال خوبِ خودت را به هیچ اتفاق و شرایط و شخصی گره نزنبی واسطه خوب باش، بی واسطه شادی کن و بی واسطه بخندشک نکنتو که خوب باشی، همه چیز خوب می شودخوب تر از چیزی که فکرش را می کنی...
حس بودنتقشنگ ترین حس دنیاستتو که باشیهر روز را نه !هر ثانیه را عشق استهمسر عزیزم تولدت مبارک...
حرف چشماتو ،بیشتر از حرفای خودت دوست دارم.چون اونا بودن که عاشقم کردن ،اونا بودن که وقتی خواستم برم،بهم گفتن نرو.اونا بودن که وقتی طوفانی میشدم ارومم میکردن.فرقی نداره جلوم باشی یانه،چشمات توی عکساهم باهام حرف میزنن.اونا میدونن همه چیو،چون من بیشتر از اینوه به توچیزی بگم به اونا همه چیو میگم...میفهمن منو،درسته گاهی داغونم میکنن ولی بعدش دوباره خودشون خوبم میکنن.چشمات با من صادق تر از خودتن.وقتی بهم چیزی نمیگی وناراحتی،غمشونو...
۱ سال از زندگیمو با تو بودم بچه بودم تو یادم دادی بزرگ شم تو خیلی چیزا بهم یاد دادی واسه همش ازت ممنونمبرات بهترین هارو آرزو میکنم و میخوام همیشه حالت خوب باشه کنار کسایی که دوسشون داری شاد و خوش حال باشی شاید من دیگه خنده هات و نبینم ولی تو همیشه بخند تولدت مبارک ....
دخترهای ساده ...دلبری بلد نیستند...سوختن و ساختن بلدندخوبی ها را فقط میبیننددلتنگیشان را جار نمیزننددلشان که میشکند سکوت میکنندو فقط بغض ......
طی نگشته روزگارکودکی پیری رسیداز کتاب عمرما فصل شباب افتاده است...
و تو بکرترین منظره ایمثل درخت پرتقالکه در پاییز به بار نشسته باشد...
جوینده باشتا پَرِ شکفتِ مرغِ حقیقت رابه چشم خود ببینی!همان حقیقت نایاب راکه پنهان است.چون گنجدر درونِ جانِ شیفتهی مرغان!باید مدد کنی تا مرغکان دریاییدر عمقِ جانِ خویشپیدا کننداین حقیقت را !...
بیهوده خروس لعنتی می خواندشب می رود و دوباره شب می آید...
گفتی که شاهکار شما در زمانه چیست؟بالله که زنده بودن ما شاهکار ماست......
این روزهاخاطرات زندگی ات همهمپای تو پیر می شوندکاش حافظه ی این مردم یخ بزندمثل آب یخ بزندان هم پنج درجه زیر احساسزیر غمزیر دردزیر فقر...می دانی؟؟ گاهی در سرماآب فراموش می کنددر صفر درجه یخ بزندغم ازان جا شروع می شودمسیر باد که باشیسرما بیشترت سرایت می کنددردت از ان جا شروع می شودو شب که مثل بختکروی زمین افتاده استفقرش از ان جا شروع می شودمن که در چرایی این همه مانده امبه تو ای شهریار منقبل از این ...
روز ملی حمل و نقل و رانندگان بر پرچمداران صنعت حمل و نقل و کوشندگان امانتدار و شب زنده داران جاده ها مبارک باد....
حمل ونقل به عنوان یکی از پایه های اقتصاد در جامعه امروز مورد توجه برنامه ریزان اقتصادی کشور قرار گرفته است به همین مناسبت همه ساله چنین روزی به عنوان روز حمل ونقل گرامی داشته می شود....
شب و روز رانندگی در جاده ها کار من استاز خطر باکی ندارم جون خدا یار من است!۲۶ آذرماه روز ملی حمل و نقل مبارک...