بوسهِ بوسهِ تو را خواهم نوشت بر دفتر دی....
تو خودت هم نمی دانی یلدا باشد و نباشد من یک دنیا منتظرت می مانم
کافیست تو باشی من می شوم برف می شوم باران کنارت می مانم
دلم بارشِ احساسِ است بر گلویِ درد
غزل غزل شعر ست نگاهت ردیف کن قافیه چشمانت را بر وزن دوست داشتنم
من آرام آرام لبخند می زنم تو بلند بلند عاشقم می شوی
رنگین کمانِ مهرتوست دانهِ دانهِ اشعارم مریم گمار
رگبارِ عشق بود عمقِ نگاهت
عاجرم از گفتن حرفهای چشم هایت همین قدر بگویم که دوستم داری
خاطرات آتشینت را کجای دلم بگذارم که نسوزد
نام تو همان است که وقتی می آید دست و دلم را می لرزاند
کمتر بخند جانم خنده ات دلِ سنگ را عاشق میکند
صورت ماهت به آسمان سیاه افکارم نور می پاشد مثل ماه
صید دریای خیال خوشبختی هفت رنگ آسمان.
خاطرات خاک خورده دردهای نهان شعرهای بی مخاطب سوغات جمعهها.
گلزار نگاهت بر سرابِ بیابانهای سوزانِ دل سایه افکندهست
شرارههای اهریمنی نگاهت به آتش کشید جانم را
نمکگیر دستانت آغوش زمینیَم
بهشتم تٲویل می شود در چشمهایت
با تو کامل میشود تمام نیمه های من... ️️️
مرا ببر آنجا که تا ابد باشی که من بدون تو ناتمام می مانم ️️️
سلاحَش خنده ست او میخندد و من میمیرم براش ️ ️️️
در مجلس ما عطر میامیز که ما را هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است
سردیه هوارو ترجیح میدم به گرمیِ دستای کثیف...