زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

باید تکثیر بشم ولی در قطعِ خیلی کوچیک، مثلا اندازه‌ی وروجکِ آقای نجار با موهای نارنجیش یا خاله ریزه وقتی با قاشق سحرآمیزش کوچولو می‌شد.
باید خودِ دومم در قطع کوچیک، بپره روی فرمون تا بتونه زاویه‌ی مورد نظر من رو ببینه، بعد اون آهنگی رو که از همه بیشتر دوست دارم پخش کنه و صبر کنه تا از خروجی جردن و اتوبان صدر عبور کنیم و به محض دیدن اولین شاخه‌‌ی پر برگِ بید‌ِ مجنون دکمه‌ی ضبط دوربین رو بزنه و این پاییزِ زیبا رو برام ثبت کنه.

هر روز از ابتدای مدرس تا انتهای مدرس و هرشب از انتهای مدرس تا ابتدای مدرس رانندگی می‌کنم، در مسیر به آهنگ‌های فرانسوی گوش می‌دم و یاد هیچ خاطره‌ای نمی‌افتم چون اصلا زبانِ فرانسه بلد نیستم که معنی ترانه‌ها رو بفهمم، درنتیجه با خیال راحت از آهنگِ کلمات و نوای موسیقی لذت می‌برم و به این فکر می‌کنم که اگه الان خود دومم کنارم نشسته بود چه عکس‌های قشنگی از مدرس و بیدهای مجنون و پل طبیعت و این‌همه سرسبزی و زیبایی می‌گرفت.

از درِ تالار وحدت که می‌رم تو، بید مجنونش صدام می‌کنه،
می‌گه:
“آهای... دختره... الان که پشت فرمون نیستی... نگاه کن! شاخه‌های منم دارن می‌رقصن...”
نگاهش می‌کنم.
راست می‌گه، شاخه‌هاش دارن تو باد می‌رقصن.
با گوشی ازش عکس می‌گیرم.
داد می‌زنه:
“ببین... همش دنبال اون چیزهایی که «نمی‌شه» نباش، چشماتو باز کن و از چیزهایی که «می‌شه» لذت ببر... ما هر روز و هر شب این‌جا برات می‌رقصیم، فقط باید حواستو جمع کنی و نری تو هپروت، باید دور و‌ برت رو نگاه کنی، همه چیز قشنگه... اگه بلد باشی ببینی...”
بهش لبخند می‌زنم و می‌رم.
حواس اون از من پرت‌تره، تا حالا ده بار ازش عکس گرفتم ولی نفهمیده.
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR


انتشار متن در زیبامتن