. لعنتی
اعجاز رنگ هایش و اینهمه زیبایی وصف ناشدنی اَش
درکوچه پَس کوچه های خیس و نَمدارو
صدای خِش خشِ گلبرگ های خشک، برروی سنگ فرش ها یا
روی نیمکت های چوبی باران خورده اش
هر کسی را شاعر می کند،
آری پاییز را می گویم!
اصلا این فصل را
باید جورِدیگر دید
مثلا در چارچوب قاب های دونفره
میان پُرتره های زرد و نارنجی
در یک بعداز ظهر سَرد،
کنار یک آلاچیق چوبی
با دولیوان چای داغ و با لباسی از طرح هودی و کفش های نیم پوت ِ چَرمی!
.مگر دلبرانه ترین از اینهم داریم!؟
ZibaMatn.IR