ای مهربان تابستان، خداحافظی کن
با نور طلاگونت، دل را روشنی کن
ای بلبل خوش آواز، در باغ های سبز
دورهٔ جوانی، اکنون ز تو می گذرد
چشمانت پر از روشنی، در دل باغ عشق
ولی پاییز می آید، با رنگ های سرخ
بادهای خنک، با خود می آورند
قصه های فراق و دردهای سرنوشت
ای چمن زار، در چهره ات غم نشسته است
کاین فصل دگر آمده، با دل های بسته است
پاییز با رنگین کمانش، بر می گردد
و غم جدایی را، از دل می زداید
پس برقص دل ها، با طراوت باران
که زندگی دوباره، در پی غم و جان
پاییز فرامی رسد، با یاد تو در دل
خواب ها و آرزوها، همچنان در دل
تابستانی که گذشت، یادش شیرین است
ولی پاییز آید، و دل را می چسبد
بگذار که با عشق، هر فصل عوض شود
ما را به عشق و شور، به دور از غم برساند.
ZibaMatn.IR