زردی برگ خزان بر روی آبِ رهگذر...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

زردی برگ خزان بر روی آبِ رهگذر
از آسمان افسرده ام، بارانِ تلخ و بی ثمر

دریا دل، دل های ما، چون موج ها در رقص و ساز
لیکن چه سود از رقصِ دل، این راهِ سرد و بی سفر

چشمان من، خالی ز دیدار آشنای یار دیر
در کوچه های بی نشاط، با یاد او گشته سپر

برگی شدم در پیچ و تاب، بی اختیار و بی قرار
افتادم از درخت عشق، اینجا به خاک سرد و تر

ZibaMatn.IR
غزل قدیمی
ارسال شده توسط
متن غزل قدیمی
اشتراک‌گذاری