دوش در حلقه ما زمزمه و نای تو بود
دل ز هر حلقه زدی، شوق تمنای تو بود
در شب تار غمت، ماه فروزنده من
نور چشمم همه از پرتو سیمای تو بود
چون صبا بوی تو آورد به هر کوی و گذر
دل من واله و شیدا ز سودای تو بود
بر لب جوی نشستم، دل و جان غرق خیال
هر چه دیدم به جهان، جلوه زیبای تو بود
چشم مستت به دلم آتش افکند و گذشت
هر چه در سینه من سوخت، ز مینای تو بود
عشق تو راز نهان بود و به دل پنهان ماند
هر چه گفتم به زبان، زمزمه های تو بود
در دل شب به دعا، ناله و آه و نیاز
هر چه کردم به خدا، خواهش و دعای تو بود
چون به یاد تو گذشتم ز همه عالم و کار
هر چه دیدم به نظر، لطف و عطای تو بود
بر سر راه تو با اشک نشستم شب و روز
هر چه در چشمه دل بود، تمنای تو بود
گرچه دور از تو به جان، ناله و آه و فغان
هر چه گفتم به فراق، نغمه و نای تو بود
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR