در این شب های تاریک و خروسی
به یادش دل سپارم با خلوصی
نسیمی از سر زلفش گذر کرد
که پر کرد از عطرش هر نفوسی
به یادش دل به دریا می زنم من
که شاید یابم از او ردپوسی
به چشمانش اگر نوری نبینم
بمانم در خیال آن جلوسی
به هر لحظه که یادش در دلم هست
نماند در دلم هیچ مأنوسی
به امید وصالش می نشینم
که باشد همدم من، هم نفوسی
اگر روزی ز من دوری نماید
نماند در دلم هیچ آرنوسی
به راهش دل سپارم بی بهانه
که باشد در دلم مهر و نکوسی
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR