آری که هست لذت در عشق یار بودن
در کوی او نشستن، با دل قرار بودن
هر لحظه با خیالش در باغ دل شکفتن
در محضرش نشستن، محو بهار بودن
چشمش چو ماه تابان، دل را به نور سازد
با یک نگاه ساده، در انتظار بودن
هر لحظه با صدایش در دل طپش بیفزا
در گوش جان شنیدن، راز و نگار بودن
دل را به او سپردن، از خود رها شدن را
در عشق او رسیدن، محو و خمار بودن
با او بهار دیدن، در هر غزل شکفتن
در هر نفس شنیدن، عطر بهار بودن
گرچه ز دور باشم، دل با تو در تپیدن
در هر قدم به یادش، عاشق تبار بودن
در کوچه های خلوت، با یاد او گذشتن
هر لحظه با خیالش، مست و خمار بودن
در قلب شب نشستن، با یاد او شکفتن
با هر نگاه ساده، پر از قرار بودن
ای دل خوشا به حالت، گر عاشقش بمانی
در عشق او رسیدن، سرشار یار بودن
مهدی غلام علی شاهی
ZibaMatn.IR