شاه دلدار من ای جان و جهان، نازک عنان
که به لبخند تو، جان می دهم از شوق و فغان
چشم مستت چو شراب است و دلم را ببرد
با نگاهی ز تو، دل می دهم از جان و تنان
زلف مشکین تو در باد چو افشان گردد
بوی عشق است که پیچد به همه کوی و مکان
لب تو قند و شکر، شهد و عسل بر لب تو
دل به شیرینی آن می سپرم بی هیچ گمان
عشق تو آتشی افروخت به جانم که هنوز
می سوزد دل من از غم و شادی به همان
ای نگارین رخ و دلبر به همه عالمیان
دل ز من برده ای و نیست مرا هیچ امان
در خیالم همه شب نقش تو بر دل دارم
چون که از عشق تو، آرام ندارم به جهان
چون به یادت ز دلم می گذرد موج امید
می نوازم دل خود را به نوای دل و جان
گرچه دوری ز من و فاصله ها بسیار است
دل به عشقت زدم و نیست مرا هیچ زیان
تا ابد در دل من جای تو باقی باشد
که تویی شاه دلم، عشق من و جان و جهان
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR