در دلِ شب رازِ دریا با صدف نج...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن مهدی غلامعلی شاهی
- در دلِ شب رازِ دریا با صدف نج...
در دلِ شب، رازِ دریا با صدف نجوا کند
ماه با موجِ خیال، قصه ها بر پا کند
برگِ زردِ خسته در بادِ خزان حیران شود
هر نسیمی بوی یاری را ز خود پیدا کند
چشمِ مستش چون شرابِ کهنه در جامِ خیال
هر نگاهی عالمی را مست و بی پروا کند
در گلستانِ وجودش، هر گلی رنگی دگر
عطر او را هر نسیمی با دلش شیدا کند
آتشِ عشقش چو افتد در دلِ دیوانه ام
شعله های سرکشش را تا فلک رسوا کند
ابرِ تیره در دلِ شب، اشکِ باران می فشاند
هر قطره بر خاکِ تشنه، بذرِ عشق افشا کند
چون قلم در دستِ شاعر، واژه ها جان می گیرند
هر غزل با یادِ او شعری نو برنا کند
در غزل های عاشقانه، نامِ او تکرار شد
هر دلی با یادِ او شعری ز دل زیبا کند
با خیالش در دلِ شب، قصه ها پردازم من
هر ستاره با نگاهش قصه ای پیدا کند
در دلِ این بزمِ عاشق، نغمه ها رنگین تر است
هر دلی با یادِ او شور و نوا برپا کند
مهدی غلامعلی شاهی