در دل این پرده راز، نغمه ای پنهان بماند
چشم تو چون قصه ای در دل طوفان بماند
باغ خیالم ز تو رنگین شد و باران گرفت
عطر تو در هر نسیم، چون گل ریحان بماند
در گذر از کوچه های سرد و خاموش شب
نور تو چون اختران در دل کیهان بماند
دل به امید نگاهت ز جهان دل کند و رفت
عشق تو چون آتشی در دل انسان بماند
نقش تو در دفتر دل، قصه ای بی پایان است
حرف تو چون رازها در دل دوران بماند
چون صدفی در دل دریا به امید نگاه
اشک تو در چشم من، گوهر تابان بماند
در هوای عشق تو، دل به پرواز آمد
نام تو چون نغمه ای بر لب جانان بماند
هر غزل از عشق تو رنگین تر از صبح بهار
شعر تو در دفتر دل، خطی جاودان بماند
در عبور از لحظه های سرد و بی پایان شب
یاد تو چون نوری از دل به بی پایان بماند
در خیال خام من، عشق تو افسانه شد
قصه تو در دل من، راز پنهان بماند
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR