ای فروغ ماه حسن، از چهره ی تابان تو
دل ز هر غم فارغ است، در سایه ی احسان تو
هر که بوی عشق را از زلف تو بستاند او
همچو گل در باغ دل، سرمست از پیمان تو
چشم ما در انتظار، تا که رویت بنگرد
چون که خورشید جهان، روشن از تابان تو
در هوای عشق تو، دل بی قرار و بی نشان
چون نسیمی می وزد، هر لحظه اندر جان تو
ای که با لبخند خود، جان به شادی می کنی
هر دلی را می کشی، در حلقه ی مژگان تو
هر کجا نام تو هست، شور و شادی می شود
چون که دل ها زنده اند، از لطف و احسان تو
در رهت هر عاشقی، با عشق و ایمان می رود
تا که یابد در دلش، آرامش از پیمان تو
ای که با نور حضورت، دل بهاری می شود
چون بهاری می وزد، هر لحظه در بستان تو
با تو هر لحظه خوش است، ای نگار مهربان
چون که دل را می برد، عشق دل افروزان تو
ای فروغ ماه حسن، از چهره ی تابان تو
دل ز هر غم فارغ است، در سایه ی احسان تو
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR