در دل این شهر خاموش، صدا گم شده است
عشق تو چون نغمه ای در دل ما گم شده است
چشم تو آیینه ای از رازهای بی کران
در نگاهت عالمی از ماجرا گم شده است
باد صبا با خیال تو به رقص آمده
عطر تو در هر نسیم، بی هوا گم شده است
در عبور از کوچه های سرد و تاریک شب
نور تو چون شمعی از این ماجرا گم شده است
نقش تو در دفتر دل، همچو افسانه ای
حرف تو در هر سخن، بی مدعا گم شده است
در هوای عشق تو، دل به پرواز آمد
نام تو در هر غزل، بی ادعا گم شده است
در خیال خام من، عشق تو چون قصه ای
راز تو در هر نفس، بی انتها گم شده است
چون صدفی در دل دریا به امید نگاه
اشک تو در چشم من، بی صدا گم شده است
در دل این پرده راز، نغمه ای پنهان بماند
چشم تو چون قصه ای در دل ما گم شده است
هر غزل از عشق تو رنگین تر از صبح بهار
شعر تو در دفتر دل، بی وفا گم شده است
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR