عشق آمد و افروخت چراغ دل مشتاق...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن مهدی غلامعلی شاهی
- عشق آمد و افروخت چراغ دل مشتاق...
                        عشق آمد و افروخت چراغ دل مشتاق را  
در سینه نهان کرد غم هجر و فراق را  
از شوق وصالش به سر کوی روان شد  
پروانه صفت، جان که بسوزد به مراق را  
در باغ محبت گل رخسار تو دیدم  
بلبل شدم و خواندم آواز فراق را  
چون ابر بهاری که ببارد به چمن زار  
اشکم بنشاند غم و درد و نفاق را  
در بزم غمت ساغر می بر کف و مستم  
تا فاش کنم راز نهان اشتیاق را  
آیینه دل پاک نمودم ز کدورت  
تا بنگرم آن روی چو ماه تو براق را  
در کوی خرابات نشستم به امیدی  
شاید که ببینم رخ آن شوخ و شاق را  
از باده عشقت چو شدم مست و خراب  
دیگر نشناسم ره و رسم و سیاق را  
در محفل عشاق تو گشتم چو غزل خوان  
تا وصف کنم آن قد و بالای رواق را  
ای ماه من از پرده برون آی و ببین  
این عاشق سرگشته و این قلب محاق را  
مهدی غلامعلی شاهی
                    
