زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

ای دل به کوی عشق مرو بی نشان و نام
در دام زلف یار مباش ای کبوتر خام

گر آتش عشق را به دریا فرو بری
سوزد ز شعله اش همه دریا چو جام جام

خورشید روی او چو برآید ز مشرقش
گردد ستاره ها همه در آسمان غلام

از چشم مست یار چه خواهی امان و صلح؟
آن فتنه گر نداده به کس جز شراب و دام

بر قامت بلند تو ای سرو ناز من
صد جامه می درد گل و صد جامه صبح و شام

در کوی عشق، عقل چه داند ره و رسم؟
دیوانگان در این ره دانند خاص و عام

گر تیر غمزه اش به دل عاشقان رسد
صد مرده زنده گردد از آن تیر دلگرام

ای ماه، رخ نهفته مدار از من غریب
کز دوری تو گشته ام اینگونه تلخ کام

در بزم عشق، ساقی و مطرب چه حاجت است؟
با یک نگاه مست کند چشم تو مدام

گر عمر جاودان طلبی در هوای او
جان را فدا نما و مکن هیچ احتشام

مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR

مهدی غلامعلیشاهی ارسال شده توسط
مهدی غلامعلیشاهی


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن