زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

خم ابرویش کمان، مژگان تیر آتشین
می زند بر قلب عالم، زخم ناسور آفرین

چشم مستش می کشد در خون هزاران عندلیب
گر چه خود در بند زلف خویش، همچون نازنین

لعل لب را وام داده از شراب ارغوان
ساقی مجلس شده، مستان همه افتاده بین

زلف پرچینش به دام انداخته صد عاقلان
عقل را زنجیر کرده، دل اسیر نازنین

از نگاهش آتشی در سینه ها افروخته
کاتش سودای او سوزد جهان را تا به چین

گر به ابرویش نظر افتد، فلک را بشکند
تیر مژگانش زند بر خاک صد رستم زمین

در خم گیسوی او پیچیده چون ماری شدیم
مار زلفش حلقه زد بر گردن جان این چنین

از شمیم عطر مویش مشک بو گشته جهان
بوی جان افزای او پیچیده در هفت زمین

گرچه چون خورشید تابد، ما چو ذرات غبار
در مدار چشم او یابیم راز وصل و دین

نقش رخسارش چنان در لوح دل بنگاشته ایم
کز نظر محو است تصویر بهشت برین

مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR

مهدی غلامعلیشاهی ارسال شده توسط
مهدی غلامعلیشاهی


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن