نقش نگاهت نگارین، نور نوازد نگاهم
سحر سخن سر زلفت، ساز سرودی سپاهم
لعل لبت لاله گون شد، لیک لطافت لبالب
خیزش خیال خیانت، خار خلیده به راهم
مهر و مه و ماه و مهتاب، محو تماشای رویت
کوکب کمند کشیده، کرده کمین در پناهم
زمزمه ی زلف زرین، زیور زیبای زلفت
برده ز باد بهاری، بوی بنفشه به گاهم
چشم چو چشمه ی چابک، چرخش چوگان چو بیند
تاب تحمل تهی شد، تیر تو آمد ز چاهم
عطر عبیر عبورت، عقل عجیبم عیان کرد
سِحر سخن ساز کردی، سوی سرایم سیاهم
قامت قدسی قشنگت، قصه ی قلبم قلم زد
روح رها را ربودی، رفت رخ از روی ماهم
شور شراب شبانه، شعله ی شمعی شکفته
دود دل دردمندم، داده دوا در پگاهم
غنچه ی گل گاه گرید، گه گله گوید ز گردون
باغ بهشتی ببستی، بر بر و بوم و بناهم
یاد یم یار یگانه، یکسره یغما نموده
خاطر خسته خروشد، خواب خوشی خواهد آهم
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR