چشم مستت می کشد در خون دل پیمانه را
می کند آتش نگاهت خانه ی پروانه را
زلف پرچینت به دام افکنده صد صیاد را
کرده گیسوی سیاهت بی قرار شانه را
لعل لب چون می گشایی، می شود گوهر نثار
می کند یاقوت لبهایت خجل میخانه را
چشم نرگس خیره مانده بر جمال روی تو
کرده حیران قامتت سرو و گل و ریحانه را
آه سردم شعله ور سازد سپهر نیلگون
می کند افسون نگاهت مست و مدهوش خانه را
تار مویت دام صد دل، خال رخسارت شکار
می برد ابروی چون محرابت از خود خانه را
در شب هجران تو، شمع وصل را افروختم
سوخت شوق دیدنت پروانه ی دیوانه را
نقش رخسارت نگارم بر در و دیوار دل
می کند تصویر رویت زینت کاشانه را
موج خون از دیده جاری شد ز داغ عشق تو
کرده سیلاب غمت ویران دل ویرانه را
بی تو هر دم می شود افزون غم و اندوه من
می کند هجر تو لبریز غم پیمانه را
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR