چو شمع سوختم از داغ عشق یار امشب
فلک به حال من افکنده چشم زار امشب
نگاه مست تو آتش زده به خرمن صبرم
چه سان توان شدن از فتنه رستگار امشب
به زلف پرشکنت دل گره خورد چو زنجیر
اسیر حلقه ی موی توام هزار امشب
لب تو غنچه ی خندان و چشم من چو ابر است
بهار حسن تو، پاییز روزگار امشب
چو ماه در شب تارم، ولی تو خورشیدی
به نور روی تو گشتم چو ذره، خوار امشب
نسیم عطر تو پیچید و مست کرد مرا
چو بید می لرزم از نشئه ی بهار امشب
به تیر غمزه ات ای صید، صیاد شده ام
شکار عشق توام، کی شوم شکار امشب
ز آتش هجر تو چون شعله می زنم هر دم
مگر که وصل تو سازد مرا قرار امشب
به یاد لعل لبت می خورم شراب غمت
که تلخ گشته به کامم می و خمار امشب
چو شمع سوختم و ذره ذره آب شدم
ولی هنوز منم عاشق وفادار امشب
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR