چه کرده است
دست ایام
با حال دل من
درچشم به راهی
آرزوهایی که
ناله غم سرداده اند
چگونه چشم بدوزم
ردپای نگاهی را که
قصیده باران را
درگوش زمان نجوا میکرد
آه چه گویم
ازماتم نشسته بر خاطراتم را
درد عجیبی
نشانه گرفته است
برگ برگ دفتر شعرم را
در سوگ لاله ای که
سر بر بالین خاک گذاشته است
بگذار بگریم
از بی رحمی خزان
که چگونه گلچین می کند
شکوفه های یاس را
از کوچه باغ زندگی
آه آه
درد زبانه می کشد
از شانه خمیده ام
در شبیخون زمانه
میان همه خاطراتی که
بربال باد فریاد می زند
جنون نشسته بر خیالم را
درد نام دیگر من است
در هم آغوشی
آرزوهای برباد رفته ای که
سهم دل پر دردم شده است
آه
آه
از این همه درد
مهدی ابراهیم پورعزیزی نجوا
ZibaMatn.IR