از کوه پرسیدم:
«چرا به دریا نمی رسی؟»
لبخند زد و گفت:
«به جویباری کوچک قانعم
و به سایه ام که بر دشت ها می افتد.»
به دریا گفتم:
«چرا به آسمان نمی رسی؟»
خندید و زمزمه کرد:
«هر موجِ من
پاسخی است به نسیمی که در گوشم نجوا می کند.»
در آینه نگریستم
پرسیدم: «نیاز تو چیست؟»
لبخند زد و گفت:
« خودم »
........
....فیروزه سمیعی
ZibaMatn.IR