زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

عشقم به تو نوشتم یک قصه ی خیالی
در انتظارت بودم بازم در این حوالی

دیگر نمانده در من حسی برای ماندن
از هرچه آرزو بود این سینه گشته خالی

به روی شیب شیشه با گریه خنده کردم
دیدم که روزی آید از انتظار پیرم

شاید چنین نوشتی از تو به دل بگیرم
هستی تو پشت شیشه من این طرف اسیرم

تا سور و سات نازت فریاد سینه ام شد
گردیده حول و حوشم پاییز خشکسالی

تنها گناه من بود آن سوی شیشه بودن
می آید آخر آن روز تا از غمت بمیرم
ZibaMatn.IR

خوش بین ارسال شده توسط
خوش بین


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن