بیو خنده
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیو خنده
عشقم به تو نوشتم یک قصه ی خیالی
در انتظارت بودم بازم در این حوالی
دیگر نمانده در من حسی برای ماندن
از هرچه آرزو بود این سینه گشته خالی
به روی شیب شیشه با گریه خنده کردم
دیدم که روزی آید از انتظار پیرم
شاید چنین نوشتی از تو...
گریه می خندم روی شیب شیشه ای
که جدا کرد مرا از خوشبختی
یک دست بی سامان بر آن خم کردم
بی فایده و عاجزانه، چندان که بتوانستم
فاصله ی کوتاهی بود دلم را از آرامش فراخوانده
اما بودن آن سوی شیشه، تنها گناه من بود
نیش تو،
مرا
خواهد کشت
وقتی که،
باز است.
حجت اله حبیبی
فدای تو
آن دسته گلی که برای تو می خزد
و از غم رفتن تو به بیابان خشک می افتد
ببینمت!
تو کجایی که صدای خنده ات
تمام نداهای دلم را می شکافد
خنده هایم عجیب تب دارد
سدی از گریه در عقب دارد
همه شب اگر به شعر می کوبد
از رنج و غمش به یار میگوید
چون او را بی قرار می بیند
هنوزهم در انتظار می بیند
چندی ست اظطراب هم دارد
با اینکه قرص خواب هم دارد
در این...
بیچاره من
که
با خنده هاش
می گریم .
حجت اله حبیبی
می خندم ،
به دنیایی
که
چیزی برای خنده ندارد .
حجت اله حبیبی
گریه
داغی است
بر دل
و
خنده مِهری بر لب .
حجت اله حبیبی
خنده ات را
می خرم
با اشک چشمم،
بی شمار
ای دل دیوانه
تا صبح پرستو ها
ببار .
حجت اله حبیبی