شب شکست آینه در چشم مهتاب...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن مهدی غلامعلی شاهی
- شب شکست آینه در چشم مهتاب...
شب شکست آینه در چشم مهتاب امشب
میچکد خون غزل از ریشه مضراب امشب
پنجهی پیچک پاییز به تاراج گل است
میرود قافلهی عمر به شتاب امشب
تار مویی است میان من و دیوانگیام
میکشد سلسله را شیفته در تاب امشب
صد هزاران گره از زلف پریشان باز است
میشود راز دلم فاش به مهتاب امشب
آسمان پنجره را باز کن ای ماه بلند
که پر از نور شود سینه محراب امشب
بوی گیسوی تو در باد سحر پیچیده
میشود مست از این رایحه خواب امشب
آتش عشق تو در سینه چنان شعله کشید
که به خاکستر غم گشته دل آب امشب
چشم بیدار فلک خیره به رویای من است
میکند قصه مرا زمزمه در خواب امشب
ساقیا باده بده تا که فراموش کنم
این دل سوخته را در غم و در تاب امشب
در شب وصل تو ای ماه، چه حاجت به شراب
که شدم مست تو در گوشه محراب امشب