آن هنگام غزل که گفتی بنشین...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

آن هنگام غزل که گفتی بنشین سنبل من
و من با لوندی گفتم که چه گفتی؟
که دلم خواست تکرار سخنت
و تو زیرک جانانه من گفتی هیچ
ای کاش هزاران یار می گفتی و باز
من می پرسیدم که چه گفتی
و تو باز می گفتی تکرارش
که شنید دنیای حسود هیچت را
و تو رفتی و ماند سنبلت با هیچ

ZibaMatn.IR
نسرین شریفی
ارسال شده توسط

تفسیر با هوش مصنوعی

این متن، حکایت عشقی بازیگوشانه و طنازانه را به تصویر می‌کشد. معشوق، با گفتن "بنشن سنبل من"، عشقی ظریف را ابراز می‌کند. اما شاعر با شیطنت و طعنه، مکرراً از معشوق می‌پرسد چه گفته است. معشوق با سکوت پاسخ می‌دهد، و شاعر آرزو می‌کند این بازی تا ابد ادامه یابد. در نهایت، معشوق می‌رود و تنها حسرت عشق باقی می‌ماند.

ارسال متن