ای صبح امید دل شب زده...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

ای صبح امیدِ دلِ شب‌زده‌ام کو؟
ای نور نهان! مهِ پنهان زنظرکو؟
صبر آمده در جام من از جنسِ شراره
جان می‌فشرم تا برسد روز قرارت
در وسعتِ دل‌تنگی من حبس شدی تو
ای سایه‌نشینِ دل من، مهر و مدارت
یک لحظه فقط نام تو آرامم ‌کرده
ای قبله‌نشین دل بی‌تابِ نگارت
آقا! به خدا بی‌تو نفس سخت گذشته
ما را برسان از تب این شام ظهورت
دیری‌ست که در جمع دعا نام تو جاری‌ست
اما چه غریبی تو میان همه یارت
چشمم به در و گوش دلم منتظر تو
ای کاش شود جمعه بیاید به قرارت
لب تشنه‌ی یک لحظه تماشای تو هستم
ای چشمه‌ی کوثر، بزن آبی به غبارت
دل، کوچه‌ی تاریکِ پر از بغضِ شکسته‌ست
ای کاش بتابد سحری از گذارت
ما منتظر لحظه‌ی دیدار تو هستیم
تا پر بکشد دل، به سوی جمکرانت
هر جمعه دلم بر لب جان می‌رسد ای یار
چون نامه‌بیفتی به راهی به غبارم
ما خاک رهت را به دو عالم ندهیم، ای
آن نورِ امیدی که رسیده ز نگارت
از شهر دلِ ما خبری نیست به جز اشک
تا کی برسد مژده‌ای از سوی دیارت؟
ای سایه‌نشین گل زهرا به ظهورت
دل مانده میان تب و تاب انتظارت
با این همه دل‌خسته، هنوزم به امیدم
باشد که بیایی و شوم آرام به حضورت

عطیه چک نژادیان
ZibaMatn.IR
عطیه چک نژادیان
ارسال شده توسط
ارسال متن