بهاری بود ولی در من...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن عطیه چک نژادیان
- بهاری بود ولی در من...
امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای
بهاری بود ، ولی در من خزانی بیبهار افتاد
شکوفه ریخت، اما عطرِ درد از راه به جان افتاد
گمان بردم تقصیرِ شکستن، فصل و آیینهست
ندانستم که سنگم را، فقط به دستم جان افتاد
جهان پر خنده میچرخید، دل امان کمان
صدای شادیِ دل بود، ولی زخمش دچار افتاد
بهار، آیینهی لبخند بود و من پر از آمد
چه سود از آسمان روشن، اگر در دل غبار افتاد؟
نه عیب از سبزه بود و باد، نه از باران، نه از پرواز
خطا از جان من بود و دل بی بهار افتاد
عطیه چک نژادیان
ZibaMatn.IR