گفت کی آیم ز این غم...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

گفت: کی آیم ز این غم‌ها رها؟
کی رسد روزِ نجات و مرحبا؟

گفتم: آن دم کاین جهان را بنگری
جز برای کار، راهی برتری

آن زمان کز کار، غم کم‌تر شود
در کنارِ آن، دلت خوش‌تر شود

گلدَنی بنشان به رویِ میزِ خویش
بویِ گل آرد صفا در روز و بیش

راهِ خانه را ببین، سرسبز باش
با نسیمِ عشق و لبخندی به جاش

همسرت، فرزندِ نازت را ببین
از خزانِ کار، دل را پاک کن

زندگی را، آنچنان باید شناخت
کز برایش، کار باید گشت ساخت

گفت: در تلاشم، ولی راهی نماند!
گفتمش: در کار، جانت را فشاند؟!

زندگی را از میانش برده‌ای
از برای کار، خود را مُرده‌ای!

پس دمی در موجِ هستی، ره ببر
کار را با عشق و مستی، ره ببر!

عطیه چک نژادیان
ZibaMatn.IR
عطیه چک نژادیان
ارسال شده توسط
ارسال متن