پدر با تو رفتم به دشوارها...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

پدر، با تو رفتم به دشوارها
شکستم به لبخند، دیوارها

به هر راه سخت و به هر قله‌ای
تو بودی چراغم در انکارها

به شانه‌ات تکیه زدم بی‌گمان
گذشتم ز طوفان و از خارها

چه شیرین که با تو توانسته‌ام
بگویم ز جانم، ز اسرارها

میان جهان از همه بی‌خبر
فقط با تو گفتم ز تکرارها!

عطیه چک نژادیان
ZibaMatn.IR
عطیه چک نژادیان
ارسال شده توسط

تفسیر با هوش مصنوعی

این شعر، ستایش پدر و تکیه‌گاه اوست. شاعر در سختی‌ها و دشواری‌های زندگی، با کمک پدر بر موانع فائق آمده و اسرار جان خود را تنها با او در میان گذاشته است. پدر، چراغ راه او در تاریکی‌ها و تکیه‌گاه محکم او در طوفان‌های زندگی بوده است.

ارسال متن