تن یک زن تپه هایی سپید...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن تن یک زن
- تن یک زن تپه هایی سپید...
تنِ یک زن، تپههایی سپید، رانهایی مرمریگون،
زمانی که تسلیم میشوی، گویی جهان را در خود گسترانیدهای.
تنِ من، وحشی و دهقانی، تو را میکند در خاک فرو،
و از ژرفای زمین، فرزندی به پرش درمیآید.
تنها بودم، درست مانند تونلی،
و پرندگان از من گریختند.
و شب، با لشکری خردکننده، بر من هجوم آورد.
برای آنکه زنده بمانم،
تو را چون سلاحی ساختم—
تیر در کمانم،
یا سنگی در پارچۀ من.
اما اکنون، لحظهی انتقام فرا رسیده،
و من تو را دوست دارم.
تنِ پوستین، سرشار از خزه، با شیری استوار و تشنه!
و جامهای پر از شیری که پستانهایت چکیدهاند!
و چشمان پر از غیابت!
و شکوفههای شرمگاهت!
و صدایت، آهسته و اندوهانگیز!
تنِ زنم، در جذبهات زیستم و زیسته خواهم ماند.
تشنهام، اشتیاق بیانتهایم، راهی که نمیدانم به کجا میرود!
بسترهای تیرهی رودهایی که در آنها تشنگی جاودان میتازد،
و خستگی میآید، و غمی بیکرانه.
تفسیر با هوش مصنوعی
این شعر تضاد دو بدن و دو تجربهی عشقی را نشان میدهد. زن، نماد زیبایی و تسلیم، در مقابل مردی خشن و زمینی. او ابتدا مرد را سلاحی برای بقا میداند، اما در انتها، عشق و وابستگی عمیقی به او پیدا میکند. این عشق، هم شور و اشتیاق دارد، هم رنج و تشنگی بیانتها.