دیدمش زلزله بم سرم آمد دیدمش...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن شعر غمگین عاشقانه
- دیدمش زلزله بم سرم آمد دیدمش...
امتیاز دهید
5 امتیاز از 1 رای
دیدمش زلزله بم سرم آمد
دیدمش هی گسل یل سرم آمد
دیدمش مات نگاهش شدم آری
آنقدر خوب نگاه کرد حمل بر سرم آمد
آنقدر مست نگاهش شدم آری
که گمانم خبرم از دل تاریخ به سر آمد
و من خسته دل و لات و پریشان
به خودم گفته ام ، هوی
این خیالات چه بوده است
که باز بر سرت آمد
ابوالفضل حیدری نژاد
ZibaMatn.IR
تفسیر با هوش مصنوعی
شعر، شور و حال شاعر را پس از دیدن معشوقش توصیف میکند. چنان تحت تاثیر قرار گرفته که گویی زلزلهای بر سرش آمده است. مات و مست نگاه معشوق، او را به گذشتهها میبرد و در نهایت با خود سرزنش میکند که این خیالات دوباره بر او غلبه کرده است. تصویر زلزلهی بم، شدت تاثیرگذاری این دیدار را به تصویر میکشد.