جزیره ای به نام امشب بگذار...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

جزیره‌ای به نامِ امشب



بگذار تمامِ سرمای جهان،

پشتِ همین پنجره بماند.

بگذار ماه،

تنها و مغرور، بر بام‌های یخ‌زده بتابد.

ما امشب،

کوچکترین و گرمترین کشورِ جهان را ساخته‌ایم.



پایتختش، همین فانوسِ کوچک،

که نوری به رنگِ عسل بر صورتِ تو می‌پاشد.

و مردمت،

من، تو،

و این گربه‌ی سیاه،

این تکه‌ی مخملیِ شب که در آغوشت آرام گرفته

و خرخره‌هایش،

موسیقیِ متنِ این سکوتِ خوشبخت است.



نیازی به کلام نیست.

زبانِ ما،

بخارِ برخاسته از فنجان‌های داغ،

گرمای پشمیِ این شالِ رنگین،

و نگاهی‌ست که در آن،

تمامِ آشوب‌های جهان به صلح رسیده‌اند.



نانِ شیرین،

عطرِ دارچین،

و حضورِ تو،

این ساده‌ترین عناصرِ هستی،

امشب، بنیادی‌ترین قانونِ این سرزمین‌اند.



بگذار زمان، بیرون از این قاب، هرچه می‌خواهد بتازد.

ما خوشبختی را

درست در همین لحظه،

در همین جزیره‌ی امنی که نامش "امشب" است،

پیدا کرده‌ایم.

غزل قدیمی
ZibaMatn.IR
غزل قدیمی
ارسال شده توسط
ارسال متن