غروب در جنگل پاییزی شبیه رؤیایی...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن غروب پاییزی
- غروب در جنگل پاییزی شبیه رؤیایی...
غروب در جنگل پاییزی، شبیه رؤیاییست که آرام خاموش میشود…
خورشید آخرین پرتوهایش را از لابهلای شاخههای برهنه میفرستد،
و برگها در نور نارنجیِ غروب میدرخشند،
انگار هرکدامشان شعلهی کوچکی از خورشید باشند که به زمین افتادهاند.
هوا بوی چوب خیس میدهد، بوی خاکِ نمخورده و سکوت.
باد آرام از میان درختان عبور میکند،
با خودش صدای خشخش برگها را میبرد و
آهنگی میسازد که فقط دلِ خستهی پاییز میتواند آن را بفهمد.
نور کمکم از میان درختان عقب مینشیند،
سایهها بلند میشوند و جنگل رنگی از طلا و غم میگیرد.
در این لحظه، زمان انگار مکث میکند؛
هیچ صدایی نیست جز نفس کشیدنِ زمین و تپش آرام باد.
غروبِ جنگل، ساکت است اما پر از حرف.
از رفتن میگوید، از پایانها، از بازگشتِ خاموشِ هر چیز به خاک.
و در همان حال، نوعی زیباییِ بیادعا در هوا پخش میشود —
زیباییِ رها شدن، پذیرفتن، و آرام خاموش شدن در دلِ طبیعت.
در دلِ این غروب،
آدم حس میکند که خودش هم بخشی از این سکوت است،
بخشی از برگ، از باد، از نورِ آخرِ خورشید.
و شاید همانجا، میان درختانِ خاموش،
میفهمد که پایانها همیشه غمانگیز نیستند…
گاهی فقط فرصتیاند برای آرام گرفتن در آغوشِ زمین. 🍁