ای مرگ فراموشی بر من در...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار محمد خوش بین
- ای مرگ فراموشی بر من در...
امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای
ای مرگِ فراموشی، بر من درِ خود وا کن
با خاک سخن گفتم، اینبار تو پیدا کن
ای واژهی بیپروا، در من جگری پر سوز
از من نَفَسی باقیست؟ در شعله تماشا کن
میسوزم و میخندم، بر خاکِ خودم هر شب
در گوشِ سکوت افتاد، آوازِ شبانگاهی
دیگر نه من و نه تو، نه نام و نه معنایی
من گم شده در وهمم در وهمِ سحرگاهی
اکنون نه تویی باقی، نه مرگ، نه پیغامی
تنها من و یک خلوت، در لحظهی بینامی
ای واژهی بیپروا جانسوختهی بیخواب
تو زنده به من بودی، من زنده به الهامی
اکنون نه صدا مانده نه شعر و نه مدهوشی
من ریشه به خود دادم، در خاکِ فراموشی
آغوشِ عدم گرم است، با عطرِ پُر از «هستی»
چون بذرِ رهایی بود، در سینهی خاموشی
محمد خوش بین
ZibaMatn.IR