دل به سودای نگاری زده پرواز...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار مهدی غلامعلی شاهی
- دل به سودای نگاری زده پرواز...
دل به سودای نگاری زده پرواز، بیا
جان به امید وصالی کند ابراز، بیا
آتش از هجر دمادم به دلم میریزد
اشک چون سیل به رخسارم از این راز، بیا
خاک پای تو شوم، گر به سرم بازآیی
جان فدای تو کنم، ای همه اعجاز، بیا
در شب هجر تو مهتاب ندارد سویی
بی تو تاریک شود عالم از این آز، بیا
مرغ دل در قفس سینه چه بی تاب شده
بگشا بال و پرش از غم و آماز، بیا
باده از جام لبت گر بچشانم نفسی
روم از خویش برون، فارغ ز این آز، بیا
ای تو خورشید جهان، پرده ز رخ بر افکن
تا شود دیده ی ما روشن و ممتاز، بیا
درد دوری تو درمان نتوانم یافت
ای طبیب دل بیمار، دمساز بیا
بی تو این زندگیام نیست به جز یک رویا
حل شود این همه رویا، شود این ساز، بیا
در غیاب تو دلم چون دم سردی مانده
بدم گرمی و جانی به تن باز، بیا