ای زن تمام ای سیب جسمانی...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

ای زنِ تمام، ای سیبِ جسمانی، ای ماهِ سوزان، ای عطرِ غلیظِ جلبک‌ها، ای درهم‌آمیختگیِ نور و خاک، چه روشناییِ مبهمی میانِ ستون‌های تو گشوده می‌شود؟ و مرد، با حواسِ خویش، کدامین شبِ باستانی را لمس می‌کند؟

آه، عشق سفری است همراه با آب و ستارگان، با هوایی حبس‌شده و توفان‌های ناگهانیِ آرد، عشق، نبردِ آذرخش‌هاست، و دو پیکر، که مغلوبِ یک شهدِ شیرین شده‌اند.

بوسه به بوسه، قلمروِ بی‌کرانِ کوچکِ تو را می‌پیمایم، کناره‌هایت را، رودهایت را، و دهکده‌های کوچکت را، و آن آتشِ پنهان که اکنون به لذت بدل شده است، در کوره راه‌های باریکِ خون می‌دود.

تا آنجا که همچون میخکی شبانه، فرو می‌ریزد، تا آنجا که هست و نیست، جز پرتویی در تاریکی، و عشق، سرزمینی است که در آن، حتی گُلِ سرخ نیز سرد است.

پابلو نرودا
ZibaMatn.IR
غزل قدیمی
ارسال شده توسط
ارسال متن