متن از بخشِ صبح
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات از بخشِ صبح
                    
                    
                    آن تنگهی خیالانگیز را به یاد خواهی آورد،
آنجا که عطرها، سرگردان و رها، راه میجستند؛
و گاهگاه، پرندهای که جامهای از آب و درنگ به تن داشت —
جامهای زمستانی.
ارمغانهای زمین را به یاد خواهی آورد:
آن عطرِ سرکش، آن گِلِ زرین،
علفهایِ وحشیِ آن بیشهزار،
ریشههایِ شوریده،...
                
پابلو نرودا
            
                        
            
            
                        
            
        
                    
                    
                    ای عشقِ سرکش، ای بنفشه با تاجِ خار، ای بوتهزارِ پُرخار در میانهی اینهمه شور، ای نیزهی رنجها، ای جامِ آتشینِ خشم، از کدامین بیراهه و چگونه به جانِ من راه یافتی؟
چرا آتشِ دردآگینِ خود را، چنین ناگهان، بر برگهای سردِ مسیرم فرو ریختی؟ چه کس گام برداشتن به...
                
پابلو نرودا
            
                        
            
            
                        
            
        
    در حال بارگذاری...