زمستان آمد و عریان شد این باغِ پریشانم برهنه ماند شاخه، زیرِ برفِ سختِ دیمانم سکوتِ منجمد، چون شوکرانی در رگِ ساقه درختان، استخوانهایی صبور و لخت و لرزانم
این متن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.